نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: همسرمو دوست ندارم

5710
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2022
    شماره عضویت
    48469
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    همسرمو دوست ندارم

    سلام
    15 ساله ازدواج کردم ازدواجم کاملا سنتی بود و تا بحال هم در خانه پدرشوهرم زندگی میکنم، از ابتدا همسرم و دوست نداشتم ولی به خاطر اینکه همه میگفتن آدم خوبیه و خانواده خوبی دارن منم زندگی کردم و گفتم خب بعدا عشق بوجود میاد چیز مهمی نیست، همه چیز و ساده گرفتم و حداقل چیزا رو هم از همسرم خواستم چون درآمد خوبی نداشت، همسرم از ابتدا کار نداشت و بعد از ازدواج سربازی رفت و بزور و فشار من رفت دنبال کار ، حتی پول پیش یه خونه رو هم نداشت، و الان هم که مشکلات مالی و ... برامون پیش اومده و همسرم اصلا حرف گوش نمیده که همکاری کنه تا مشکلاتمون حل بشه، واقعا تحمل زندگی برام سخت شده، تو همه این سالها خیلی سختی کشیدم همش تحت فشار بودم و کار کردم تا تونستم سرمایه جمع کنم هم برای خودم و هم برای همسرم ولی اون سرمایه مشترکمونو یه شبه تو بورس به باد داد با تمام مخالفت های من این کارو کرد و من از اون موقع واقعا آسیب جدی روحی دیدم طوری که حتی نمیتونم دیگه منزل پدرشوهرم زندگی کنم و واقعا حس تنفر دارم از اونجا، از همسرم و از همه چیز زندگیم... تنها خواسته ای که ازش داشتم تو این همه سال خواستم خونه مستقل داشته باشم ولی اون حاضر نیست منزل پدرش و ترک کنه چون پول گذاشتن و ساختن یا بهشون وابسته است یا هر چیز دیگه ای ...

    تنها دلیلم برای موندن و صبوری دخترمه که 8 سالش هست و بارها به جدایی فکر کردم ولی به خاطر دخترم نتونستم اقدام کنم چون هیچ امیدی به آینده ی زندگیم با همسرم ندارم

    ولی از نظر روحی واقعا دارم عذاب میکشم تا 3 شب نمیتونم بخوایم و وقتی میخوابم هر شب کابوس میبینم، حتی وقتی همسرم بهم نزدیک میشه احساس بدی دارم و احساس میکنم بهم تجاوز میشه.

    وقتی میبینم من صبح تا شب کار میکنم و دنبال جور کردن پول قسط خونه م هستم ولی همسرم هیچ تلاشی نمیکنه خیلی بیشتر عذاب میکشم و احساس میکنم اصلا شوهر ندارم و تنهای تنها هستم.

    شما جای من بودید چی کار میکردید ؟ من هم استقلال مالی دارم و هم میتونم به تنهایی مخارج خودم و دخترم و بدم و حتی خیلی جدی جدیدا به مهاجرت خودم و دخترم فکر میکنم.

    ولی تنها دغدغه م دخترمه که میترسم آسیب ببینه..
    ویرایش توسط fmt : 09-03-2022 در ساعت 11:59 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    شماره عضویت
    40068
    نوشته ها
    189
    تشکـر
    14
    تشکر شده 58 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : همسرمو دوست ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fmt نمایش پست ها
    سلام
    15 ساله ازدواج کردم ازدواجم کاملا سنتی بود و تا بحال هم در خانه پدرشوهرم زندگی میکنم، از ابتدا همسرم و دوست نداشتم ولی به خاطر اینکه همه میگفتن آدم خوبیه و خانواده خوبی دارن منم زندگی کردم و گفتم خب بعدا عشق بوجود میاد چیز مهمی نیست، همه چیز و ساده گرفتم و حداقل چیزا رو هم از همسرم خواستم چون درآمد خوبی نداشت، همسرم از ابتدا کار نداشت و بعد از ازدواج سربازی رفت و بزور و فشار من رفت دنبال کار ، حتی پول پیش یه خونه رو هم نداشت، و الان هم که مشکلات مالی و ... برامون پیش اومده و همسرم اصلا حرف گوش نمیده که همکاری کنه تا مشکلاتمون حل بشه، واقعا تحمل زندگی برام سخت شده، تو همه این سالها خیلی سختی کشیدم همش تحت فشار بودم و کار کردم تا تونستم سرمایه جمع کنم هم برای خودم و هم برای همسرم ولی اون سرمایه مشترکمونو یه شبه تو بورس به باد داد با تمام مخالفت های من این کارو کرد و من از اون موقع واقعا آسیب جدی روحی دیدم طوری که حتی نمیتونم دیگه منزل پدرشوهرم زندگی کنم و واقعا حس تنفر دارم از اونجا، از همسرم و از همه چیز زندگیم... تنها خواسته ای که ازش داشتم تو این همه سال خواستم خونه مستقل داشته باشم ولی اون حاضر نیست منزل پدرش و ترک کنه چون پول گذاشتن و ساختن یا بهشون وابسته است یا هر چیز دیگه ای ...

    تنها دلیلم برای موندن و صبوری دخترمه که 8 سالش هست و بارها به جدایی فکر کردم ولی به خاطر دخترم نتونستم اقدام کنم چون هیچ امیدی به آینده ی زندگیم با همسرم ندارم

    ولی از نظر روحی واقعا دارم عذاب میکشم تا 3 شب نمیتونم بخوایم و وقتی میخوابم هر شب کابوس میبینم، حتی وقتی همسرم بهم نزدیک میشه احساس بدی دارم و احساس میکنم بهم تجاوز میشه.

    وقتی میبینم من صبح تا شب کار میکنم و دنبال جور کردن پول قسط خونه م هستم ولی همسرم هیچ تلاشی نمیکنه خیلی بیشتر عذاب میکشم و احساس میکنم اصلا شوهر ندارم و تنهای تنها هستم.

    شما جای من بودید چی کار میکردید ؟ من هم استقلال مالی دارم و هم میتونم به تنهایی مخارج خودم و دخترم و بدم و حتی خیلی جدی جدیدا به مهاجرت خودم و دخترم فکر میکنم.

    ولی تنها دغدغه م دخترمه که میترسم آسیب ببینه..
    سلام خانم
    ما هم کمابیش شرایط شما را درک می‌کنیم و سختی‌های زندگی با مرد بی‌مسئولیت بر کسی پوشیده نیست.
    با این همه، شما در بین صحبت‌هایتان گفتید که "اونا پول گذاشتن و خونه رو ساختن". اگر این حرف صحیح باشد، پس همسر شما ذاتاً بی‌مسئولیت نیست و می‌توان او را مسئولیت‌پذیر کرد.
    از طرفی، شما هم با کار کردن و فراهم کردن خرج زندگی و سرمایه برای همسرتان او را بدتر به سمت بی‌کفایتی سوق داده‌اید.
    به نظر من شما کمتر کار کنید و بیشتر مطالبه کنید. بیشتر از او بخواهید و حتی از طریق بزرگ‌ترها او را متوجه مسئولیتش در زندگی بکنید. اینگونه رها کردن زندگی شایسته هیچ مردی نیست و باید به شما رسیدگی کند؛ چنین چیزی حق شماست.
    همچنین، اگر کمتر کار کنید خستگی شما کمتر می‌شود و زندگی لذتبخش‌تری خواهید داشت. چون بخشی از این افسردگی‌ها از سر کار کردن بیش از حد است.
    به مهاجرت و این چیزها فکر نکنید.
    امیدوارم مشکلتان حل شود، اما نیاز به ایستادگی دارد.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2021
    شماره عضویت
    47471
    نوشته ها
    175
    تشکـر
    1
    تشکر شده 29 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    3

    پاسخ : همسرمو دوست ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fmt نمایش پست ها
    سلام
    15 ساله ازدواج کردم ازدواجم کاملا سنتی بود و تا بحال هم در خانه پدرشوهرم زندگی میکنم، از ابتدا همسرم و دوست نداشتم ولی به خاطر اینکه همه میگفتن آدم خوبیه و خانواده خوبی دارن منم زندگی کردم و گفتم خب بعدا عشق بوجود میاد چیز مهمی نیست، همه چیز و ساده گرفتم و حداقل چیزا رو هم از همسرم خواستم چون درآمد خوبی نداشت، همسرم از ابتدا کار نداشت و بعد از ازدواج سربازی رفت و بزور و فشار من رفت دنبال کار ، حتی پول پیش یه خونه رو هم نداشت، و الان هم که مشکلات مالی و ... برامون پیش اومده و همسرم اصلا حرف گوش نمیده که همکاری کنه تا مشکلاتمون حل بشه، واقعا تحمل زندگی برام سخت شده، تو همه این سالها خیلی سختی کشیدم همش تحت فشار بودم و کار کردم تا تونستم سرمایه جمع کنم هم برای خودم و هم برای همسرم ولی اون سرمایه مشترکمونو یه شبه تو بورس به باد داد با تمام مخالفت های من این کارو کرد و من از اون موقع واقعا آسیب جدی روحی دیدم طوری که حتی نمیتونم دیگه منزل پدرشوهرم زندگی کنم و واقعا حس تنفر دارم از اونجا، از همسرم و از همه چیز زندگیم... تنها خواسته ای که ازش داشتم تو این همه سال خواستم خونه مستقل داشته باشم ولی اون حاضر نیست منزل پدرش و ترک کنه چون پول گذاشتن و ساختن یا بهشون وابسته است یا هر چیز دیگه ای ...

    تنها دلیلم برای موندن و صبوری دخترمه که 8 سالش هست و بارها به جدایی فکر کردم ولی به خاطر دخترم نتونستم اقدام کنم چون هیچ امیدی به آینده ی زندگیم با همسرم ندارم

    ولی از نظر روحی واقعا دارم عذاب میکشم تا 3 شب نمیتونم بخوایم و وقتی میخوابم هر شب کابوس میبینم، حتی وقتی همسرم بهم نزدیک میشه احساس بدی دارم و احساس میکنم بهم تجاوز میشه.

    وقتی میبینم من صبح تا شب کار میکنم و دنبال جور کردن پول قسط خونه م هستم ولی همسرم هیچ تلاشی نمیکنه خیلی بیشتر عذاب میکشم و احساس میکنم اصلا شوهر ندارم و تنهای تنها هستم.

    شما جای من بودید چی کار میکردید ؟ من هم استقلال مالی دارم و هم میتونم به تنهایی مخارج خودم و دخترم و بدم و حتی خیلی جدی جدیدا به مهاجرت خودم و دخترم فکر میکنم.

    ولی تنها دغدغه م دخترمه که میترسم آسیب ببینه..
    دیگه خودت خواستی اینجور بشه خودت این گناه رو مرتکب شدی ازدواج کردی ما چکار کنیم

  4. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : همسرمو دوست ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fmt نمایش پست ها
    سلام
    15 ساله ازدواج کردم ازدواجم کاملا سنتی بود و تا بحال هم در خانه پدرشوهرم زندگی میکنم، از ابتدا همسرم و دوست نداشتم ولی به خاطر اینکه همه میگفتن آدم خوبیه و خانواده خوبی دارن منم زندگی کردم و گفتم خب بعدا عشق بوجود میاد چیز مهمی نیست، همه چیز و ساده گرفتم و حداقل چیزا رو هم از همسرم خواستم چون درآمد خوبی نداشت، همسرم از ابتدا کار نداشت و بعد از ازدواج سربازی رفت و بزور و فشار من رفت دنبال کار ، حتی پول پیش یه خونه رو هم نداشت، و الان هم که مشکلات مالی و ... برامون پیش اومده و همسرم اصلا حرف گوش نمیده که همکاری کنه تا مشکلاتمون حل بشه، واقعا تحمل زندگی برام سخت شده، تو همه این سالها خیلی سختی کشیدم همش تحت فشار بودم و کار کردم تا تونستم سرمایه جمع کنم هم برای خودم و هم برای همسرم ولی اون سرمایه مشترکمونو یه شبه تو بورس به باد داد با تمام مخالفت های من این کارو کرد و من از اون موقع واقعا آسیب جدی روحی دیدم طوری که حتی نمیتونم دیگه منزل پدرشوهرم زندگی کنم و واقعا حس تنفر دارم از اونجا، از همسرم و از همه چیز زندگیم... تنها خواسته ای که ازش داشتم تو این همه سال خواستم خونه مستقل داشته باشم ولی اون حاضر نیست منزل پدرش و ترک کنه چون پول گذاشتن و ساختن یا بهشون وابسته است یا هر چیز دیگه ای ...

    تنها دلیلم برای موندن و صبوری دخترمه که 8 سالش هست و بارها به جدایی فکر کردم ولی به خاطر دخترم نتونستم اقدام کنم چون هیچ امیدی به آینده ی زندگیم با همسرم ندارم

    ولی از نظر روحی واقعا دارم عذاب میکشم تا 3 شب نمیتونم بخوایم و وقتی میخوابم هر شب کابوس میبینم، حتی وقتی همسرم بهم نزدیک میشه احساس بدی دارم و احساس میکنم بهم تجاوز میشه.

    وقتی میبینم من صبح تا شب کار میکنم و دنبال جور کردن پول قسط خونه م هستم ولی همسرم هیچ تلاشی نمیکنه خیلی بیشتر عذاب میکشم و احساس میکنم اصلا شوهر ندارم و تنهای تنها هستم.

    شما جای من بودید چی کار میکردید ؟ من هم استقلال مالی دارم و هم میتونم به تنهایی مخارج خودم و دخترم و بدم و حتی خیلی جدی جدیدا به مهاجرت خودم و دخترم فکر میکنم.

    ولی تنها دغدغه م دخترمه که میترسم آسیب ببینه..
    سلام
    خوش اومدین به سایت مشاور.
    حق دارین شرایطی که توضیح دادین واقعا سخت و پرمشقته.
    شما با به عهده گرفتن تمام مسئولیتهای زندگی هم خودتون رو متحمل فشار زیادی کردین هم باعث شدین همسرتون کمتر جدیت و تلاش نشون بدن.

    برای طلاق و مهاجرت عجله نکنین
    به خودتون و زندگیتون فرصت بدین
    با کمک از مشاور و صحبت با همسرتون سعی کنید به تغییر شرایط کمک کنید.
    کمی از وظایف سنگینی که به عهده گرفتید کم کنید و حد و حدود جدیدی برای انجام وظایف بین خودتون و همسرتون وضع کنید،
    وظایف و نقش های هر دو طرف رو برای خودتون تعریف و مشخص کنید.
    از ایشون بخواین در انجام وظایف جدی باشن و شما هم جدیت خودتون رو حفظ کنید .
    ضمن اینکه در این مسیر همراه و صبور باشین و به همسرتون فرصت بدین تا خودشون رو با شرایط جدید تطبیق بدن.

    و اینکه نهایتا مشاوره حضوری به شما بیشترین کمک رو میکنه،
    نیاز هست که یک مشاور حاذق با همسرتون صحبت داشته باشن.

    ان شاءالله موفق باشین.

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2021
    شماره عضویت
    47016
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : همسرمو دوست ندارم

    امیدوارم که بتونید بهترین تصمیم رو بگیرید

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2023
    شماره عضویت
    49541
    نوشته ها
    120
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    1

    پاسخ : همسرمو دوست ندارم

    جدا بشید. دخترتون خدایی داره که مراقبش هست. به خاطر کسی زندگی و لذت زندگی کردن رو از خودتون دریغ نکنید.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2023
    شماره عضویت
    49200
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : همسرمو دوست ندارم

    یکی از راه های جذابیت برای همسر، پوشیدن لباس زیر شیک هستش. که ثابت شده و کاملا هم عمی هست.
    سایت فروشگاه اینترنتی لباس زیر شرق (sharrgh.com) انتخابهای خوبی میتونه برای شما داشته باشه
    امضای ایشان
    در فروشگاه شرق می توانید لباس زیر زنانه و مردانه، لباس زیر زنانه که شامل: سوتین زنانه، شورت زنانه، نیم تنه زنانه، تاپ زنانه و دیگر محصولات و لباس زیر مردانه که شامل: شورت مردانه، زیر پوش مردانه و دیگر محصولات می شوند، خریداری کنید.

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2023
    شماره عضویت
    49491
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    43
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : همسرمو دوست ندارم

    ...

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2023
    شماره عضویت
    49541
    نوشته ها
    120
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    1

    پاسخ : همسرمو دوست ندارم

    من بر خلاف افرادی که راهکارهای بیخود ارائه می دنو میگن سازش کنید، اعتقاد دارم آدم با کسی که زندگی میکنه باید رفیق باشه و عاشق طرف باشه اگر لذت نمی برید جدا بشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواهرم با دوست پسر خواهر دیگم دوست شده
    توسط Roza1997 در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 11-13-2020, 02:57 PM
  2. پاسخ: 92
    آخرين نوشته: 10-13-2019, 10:54 AM
  3. اینگونه از دوست پسر یا دوست دختر خود ببرید!!!
    توسط saeed021 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 02-01-2017, 10:12 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-28-2015, 01:31 PM
  5. فقط ميخواد دوست پسر دوست دختر باشيم
    توسط آگرين در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 06-23-2015, 02:20 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد